گلی جون

ساخت وبلاگ

 

جالب بخون . . .






وقتی کبوتری شروع به معاشرت با کلاغها می کند پرهایش سفید می ماند، ولی قلبش سیاه میشود. دوست داشتن کسی که لایق دوست داشتن نیست اسراف محبت است
دل های بزرگ و احساس های بلند، عشق های زیبا و پرشکوه می آفرینند
اما چه رنجی است لذت ها را تنها بردن و چه زشت است زیبایی ها را تنها دیدن و چه بدبختی آزاردهنده ای است تنها خوشبخت بودن در بهشت تنها بودن سخت تر از کویر است
اکنون تو با مرگ رفته ای و من اینجا تنها به این امید دم میزنم که با هر نفس گامی به تو نزدیک تر میشوم . این زندگی من است
وقتی خواستم زندگی کنم، راهم را بستند.وقتی خواستم ستایش کنم، گفتند خرافات است.وقتی خواستم عاشق شوم گفتند دروغ است.وقتی خواستم گریستن، گفتند دروغ است.وقتی خواستم خندیدن، گفتند دیوانه است.دنیا را نگه دارید، میخواهم پیاده شوم
اگر قادر نیستی خود را بالا ببری همانند سیب باش تا با افتادنت اندیشه‌ای را بالا ببری

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

چقدر ایمان خوب است ! چه بد می کنند آنها که می کوشند انسان را از ایمان محروم کنند.

 

 

 

 

 

 

 

چه ستمکار مردمی هستند این به ظاهر دوستداران بشر ! (طرفداران آزادی و مدرنیسم و بَسا مدرن).
دروغ می گویند ، دروغ نمی فهمند یا می فهمند و نمی خواهند ، نمی توانند بخواهند ، اگر عشق نباشد چه آتشی زندگی را گرم کند ؟
اگر نیایش و پرستش نباشد زندگی را به چه کار شایسته ای صرف توان کرد؟
اگر انتظار مسیحی ، امام قائمی ، موعودی در دلها نباشد ماندن برای چیست؟
و اگر میعادی نباشد ماندن برای چیست؟
اگر دیداری نباشد دیدن را چه سود؟
دیده را فایده آن است که دلبر بیند
گر نبیند چه بود فایده بینایی را
اگر بهشت نباشد صبر بر رنج و تحمل زندگی دوزخ چرا؟
اگر ساحل آن رود مقدس نباشد بردباری در عطش از بهر چه؟
و من در شگفتم که آنها می خواهند معبود را از هستی بر گیرند چگونه انتظار دارند انسان در خلاء دم زند؟
ایمان چه دنیای زیبا و پر از عجائبی است( گویی که )جهان دیگر در همین جهان است.
کوچه و بازار ، شهر و باغ و آبادی و طوبی و روح و پری و گل و میوه و شیر و عسلش در همین زمین است( روایتی در اصول کافی که بهشت در لای همین دنیا پیچیده است ).


 


 


 


 

 

 

 

خدایا رحمتی کن تا ایمان ، نام و نان برایم نیاورد

 

 

 

 

 

 

 

قوتم بخش تا نانم را و حتی نامم را در خطر ایمانم افکنم
تا از آنها باشم که پول دنیا را می گیرند و برای دین کار می کنند
نه از آنها که پول دین می گیرند و برای دنیا کار می کنند.

 

 

 

 

 

 

 

دکتر علی شریعتی


 


 


 

دکتر علی شریعتی انسانها را به چهار دسته تقسیم کرده است:
1. آنانی که وقتی هستند هستند وقتی که نیستند هم نیستند

عمده آدمها. حضورشان مبتنی به فیزیک است. تنها با لمس ابعاد جسمانی آنهاست که قابل فهم می‌شوند. بنابراین اینان تنها هویت جسمی دارند.


2. آنانی که وقتی هستند نیستند وقتی که نیستند هم نیستند

مردگانی متحرک در جهان. خود فروختگانی که هویتشان را به ازای چیزی فانی واگذاشته‌اند. بی شخصیت‌اند و بی اعتبار. هرگز به چشم نمی‌آیند. مرده و زنده‌اشان یکی است.


3. آنانی که وقتی هستند هستند وقتی که نیستند هم هستند

آدمهای معتبر و با شخصیت. کسانی که در بودنشان سرشار از حضورند و در نبودنشان هم تاثیرشان را می گذارند. کسانی که هماره به خاطر ما می‌مانند. دوستشان داریم و برایشان ارزش و احترام قائلیم.


4. آنانی که وقتی هستند نیستند وقتی که نیستند هستند

شگفت انگیز ترین آدمها. در زمان بودشان چنان قدرتمند و با شکوه اند که ما نمی‌توانیم حضورشان را دریابیم. اما وقتی که از پیش ما میروند نرم نرم آهسته آهسته درک می‌کنیم. باز می‌شناسیم. می فهمیم که آنان چه بودند. چه می گفتند و چه می خواستند. ما همیشه عاشق این آدمها هستیم . هزار حرف داریم برایشان. اما وقتی در برابرشان قرار می‌گیریم قفل بر زبانمان می‌زنند. اختیار از ما سلب می‌شود. سکوت می‌کنیم و غرقه در حضور آنان مست می‌شویم و درست در زمانی که می‌روند یادمان می آید که چه حرفها داشتیم و نگفتیم. شاید تعداد اینها در زندگی هر کدام از ما به تعداد انگشتان دست هم نرسد.

 

 

 

 

گلی جون...
ما را در سایت گلی جون دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : گلی goli11 بازدید : 134 تاريخ : دوشنبه 7 اسفند 1391 ساعت: 16:09



اینم شکسپیر

از بزرگی نترس؛ بعضی بزرگ زاده می­شوند، برخی بزرگی را به دست می آورند و بعضی بزرگی را به دامانشان می­اندازند...
ویلیام شکسپیر
*
*
*
آه که دروغ چه چهره زیبایی دارد....
ویلیام شکسپیر
*
*
*
*
خدا به تو یک صورت داده است و تو از آن صورت دیگری ساخته ای...
ویلیام شکسپیر
*
*
*
صورت شما كتابیست كه مردم می توانند از آن چیز های عجیب بخوانند...
ویلیام شکسپیر
*
*
*
به عمقت برو، در بزن و بپرس قلبت چه می­داند...
ویلیام شکسپیر
*
*
*
اگر کلمات نایاب شوند، به­ندرت بیهوده مصرف می­شوند...
ویلیام شکسپیر
*
*
*
با خنده و شادی، نگذار چین و چروک­های پیری از راه برسند...
ویلیام شکسپیر
*
*
*
ترسو قبل از مرگش بارها می­میرد؛ دلیر فقط یک بار طعم آن را می­چشد...
ویلیام شکسپیر
*
*
*
عجیب است که گوش بشر در مقابل نصیحت کر شود ولی نسبت به چاپلوسی شنوا...
ویلیام شکسپیر
*
*
*
موطن آدمی را در هیچ نقشه جغرافیای نشانی نمی توان یافت، موطن آدمی در قلب همه کسانی است که دوستش دارند...!
ویلیام شکسپیر
*
*
*
چرخ فلک، قایق­هایی را به حرکت در می­آورد که پارو آنها را به حرکت درنیاورده است...
ویلیام شکسپیر
*
*
*
زندگی داستانی است که یک ابله تعریف می­کند؛ پر از غوغا و هیاهو اما نامفهوم...
ویلیام شکسپیر
*
*
*
زندگی کمدی است برای کسی که فکر می کند و تراژدی است برای کسی که احساس می کند...
ویلیام شکسپیر
*
*
*
اگر غبطه خوردن به عزت و شرافت گناه است پس من مجرم­ترین روح زمینم... ویلیام شکسپیر
*
*
*
چیزی نداشته باشی؛ چیزی برای از دست دادن نداری...
ویلیام شکسپیر
*
*
*
مگر پرتو شمع تا کجا می­رسد؛ مرگ خوب هم در این دنیای حرف نشنو همین قدر می­درخشد...
ویلیام شکسپیر
*
*

*
*
*
اگر توانستی با نگاه به بذرهای زمان بگویی کدام جوانه می­زند و کدام نمی­زند، بعد با من حرف بزن...
ویلیام شکسپیر
*
*
*
نه خوب است و نه بد؛ فکر ماست که از آن خوب یا بد می­سازد...
ویلیام شکسپیر
*
*
*
زندگی به اندازه یک داستان تکراری که گوش گنگ مرد خواب­آلود را می­آزارد خسته­کننده است...
ویلیام شکسپیر
*
*
*
مثل امواج که به سوی ماسه­های ساحل شتابانند لحظات ماست که برای رسیدن به پایان بی­قرارند...
ویلیام شکسپیر
*
*
*
ای خدا، ای خدا! تا کی اسیر پلیدی [ناشی از] دروغ بمانیم...
ویلیام شکسپیر
*
*
*
عشق جوانتر از آن است که بداند وجدان چیست...
ویلیام شکسپیر
*
*
*
دختران هیچ نمی­خواهند جز شوهر و وقتی به دست آوردند همه چیز می­خواهند...
ویلیام شکسپیر
*
*
*
شیطان برای رسیدن به مقصودش به کتاب آسمانی هم استناد می­کند... ویلیام شکسپیر
*
*
*
گوش­هایت را به همه بسپار اما صدایت را به عده­ای معدود...
ویلیام شکسپیر
*
*
*
ظرف که خالی باشد صدای بیشتری دارد...
ویلیام شکسپیر
*
*
*
وقتی پدر به پسر چیزی می­دهد هر دو می­خندند؛ وقتی پسر به پدر چیزی می­دهد هر دو می­گریند...
ویلیام شکسپیر
*
*
*
وقتی غم می­آید، فقط با یک مأمور مخفی نمی­آید بلکه با چند لشکر از راه می­رسد.
ویلیام شکسپیر
*
*
*
آهسته و عاقلانه! آنان که تند می­دوند سکندری می­خورند.
ویلیام شکسپیر
*
*
*
زاده شدن همچون ربوده شدن است، که بعد از آن به عنوان برده فروخته می­شوی.
ویلیام شکسپیر
*
*
*
یه احمق فکر می­کنه عاقله اما یه عاقل می­دونه که احمقه.
ویلیام شکسپیر
*
*
*
خوبی زیادی هم بد از آب درمیاد.
ویلیام شکسپیر
*
*
*
آن کس که مال مرا بدزدد، چیز بی ارزشی را ربوده‌است، اما آن‌که نام نیک مرا برباید، جزئی از وجود مرا می‌برد که او را غنی نمی‌کند اما در واقع مرا حقیر می‌سازد.
ویلیام شکسپیر
*
*
*
آیا می‌دانید که انسان چیست؟ آیا نسب و زیبایی و خوش‌اندامی و سخن‌گویی و مردانگی و دانشوری و بزرگ‌منشی و فضیلت و جوانی و کرم و چیزهای دیگر از این قبیل، نمک و چاشنی یک انسان نیستند؟
ویلیام شکسپیر
*
*
*
از دست دادن امیدی پوچ و آرزویی محال، خود موفقیت و پیشرفت بزرگی است.
ویلیام شکسپیر
*
*
*
اگر دوازده پسر داشتم و همه را به طور یکسان دوست می‌داشتم و یازده پسرم را در راه میهن قربانی می‌کردم، بهتر از این بود که یکی پس از دیگری در بستر خواب بمیرند.
ویلیام شکسپیر
*
*
*
امان از وقتی که مردم، دزد عقل را به گلوی خود بریزند، منظور از دزد عقل، مشروبات الکلی است، واقعأ که هیچ عاقلی این کار را نمی‌کند.
ویلیام شکسپیر
*
*
*
اندیشه‌ها، رؤیاها، آه‌ها، آرزوها و اشک‌ها از ملازمان جدایی‌ناپذیر عشق می‌باشند.
ویلیام شکسپیر
*
*
*
برای دشمنانت کوره را آنقدر داغ مکن که حرارتش خودت را نیز بسوزاند.
ویلیام شکسپیر
*
*
*
به دست آور آنچه را که نمی‌توانی فراموشش کنی و فراموش کن آنچه را که نمی‌توانی بدست آوری.
ویلیام شکسپیر
*
*
*
تردیدهای ما خائنینی هستند که با نصایح خود، ما را از حمله به دشمن باز می‌دارند، درحالی که تصمیمی راسخ و حمله‌ای به موقع می‌تواند فتح و پیروزی را نصیب ما سازد.
ویلیام شکسپیر
*
*
*
جوانی و پیری با یک دیگر قابل مقایسه نیستند. جوانی مایه نشاط و سعادت است و پیری موجب فلاکت و حسرت. جوانی نیمروز زندگانی است و پیری شبانگاه ظلمانی. جوانی دوره خودنمایی و شجاعت است و پیری روزگار ترس و مذلت، جوان چون آهوی وحشی با نشاط و غرور در وادی زنگی می‌دود و پیر چون مردی لنگ آهسته و با هزار زحمت ، قدم برمی‌دارد.
ویلیام شکسپیر
*
*
*
چراغ کوچکی در شب، تاریکی را می‌شکافد و به اطراف نور می‌دهد، کار خوب اگرچه کوچک و ناچیز باشد در نظر من کوچک و ناچیز نیست.
ویلیام شکسپیر
*
*
*
در سرتاسر اعمال بشر، جزر و مدی موجود است که اگر آدمی در مجرای آن واقع شود، به ساحل سعادت می‌رسد وگرنه سراسر عمر وی در گودال‌های بدبختی و فلاکت سپری خواهد شد.
ویلیام شکسپیر
*
*
*
زنبور هرچقدر باشد،گل از آن بیشتر است؛ دل‌های ماتم زده هر اندازه باشند، قلب‌های شاد زیادترند.
ویلیام شکسپیر
*
*
*
زندگی از تار و پود خوب و بد بافته شده‌است، فضیلت ما وقتی می‌تواند بر خود ببالد که از خطاهای ما شلاق نخورد و جنایت‌های ما وقتی نومید می‌شود که مورد ستایش فضیلت‌های ما قرار نگیرد.
ویلیام شکسپیر

 

 

گلی جون...
ما را در سایت گلی جون دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : گلی goli11 بازدید : 126 تاريخ : دوشنبه 7 اسفند 1391 ساعت: 15:37